ای چشمت از غزال ختن خوش نگاه تر


از روز عاشقان شب زلفت سیاه تر

از خط سبز اگر چه شد حسن مهربان


حسن توشد ز سبزه خط دلسیاه تر

سیر غزال اگر چه مقید به راه نیست


از چشم وحشی توبود سر به راه تر

دربارگاه رحمت و دیوان عفو تو


لرزانترست هرکه بود بیگناه تر

در یوزه نگه کنی از دیده های دام


آهو ندیده ام ز تو عاشق نگاه تر

هر چند روزگار ستمکار و کینه جوست


چشم ستمگر تو بود کینه خواه تر

صائب دل شکسته من در بساط خاک


از مرغ پر شکسته بود بی پناه تر